بهرادبهراد، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره

گوگولی مامان

یکی یه دونه ما

بهراد جون الان نزدیک به 18 ماهگیه اکثر کلمه ها رو متونه بگه البته دستو پا شکسته خیلی قلدر شده " اگه چیزی رو که می خواد بهش ندیم داد میزنه یا گریه زاری راه می ندازه تا بهش بدیم پسرم عاشق مهمونه وقتی دایی یا عمه هات ویا هرکی رو که می شناسی میان خونمون از خوشحالی پر می گیری وکل دور خونه رو می چرخی چند وقتی هست که عمه گفتن یادگرفتی و عمه هات و ذوق زده کردی شبها از بس از  خواب بیدار می شی واسه شیر خوردن دیگه کلافم می کنی تا زمانی که شیر از دهنت نگیرم خوابم نمی بره دنونای تیزی داری که اوووووف دست به خراب کاریت عالیه دیشب یه کاسه سوپ رو خالی کردی رو فرش که به مشقت زیاد پاکش کردم زیاد سعی می کنم دعوات نکم ولی مگه تو کتت می...
29 فروردين 1392

عشقم بهراد

عزیز دلم الان 16 ماهشه انقد وقتمو می گیره که نمی تونم سری به وبلاگش بزنم اولین کلمه ایی که گفتی گل بود الان دیگه بیشتر از 10 تا کلمه می گی نون دا    یعنی دایی دئیر یعنی زهیر نون دا شک  یعنی الهی شکر ماه ماهی شعر گل گل گل هم می خونی کارای ما رو تقلید می کنی مثل نماز خوندن .شونه زدن .رژ زدن ووووووو خیلی بازیگوشی برای یه لحظه تو بغلمون نمی شینی کمی لجبازی و دست زدن هم پیدا کردی صب به صبح دست ما رو می کشی بری تاب بازی جدیدا تو خونه حوصلت سر میره باید ببرمت بیرون یه دوری بزنی دو روز پیش بردمت مینی پارک برا اولین بار یاد گرفتی از پله سرسره به تنهایی بری بالا وسر ب...
29 فروردين 1392
1